در اساطیر ایران به دلیل تقدسى که به منثره (یعنى گفتار مقدس) داده مىشود و به دلیل اهمیتى که ایزد مانسَرسپند، ایزد موکل بر کلام مقدس که دهمین آفریده مینویى اورمزد است، در دنیاى فراسویى ایران دارد، خط مقامى نمىیابد و هرگز قدرت آن همپاى نیروى جادویى سخن نمىشود…
ما نه تنها ایزد موکل بر نگارش نداریم، بلکه در فرهنگ کهن ایرانى، خط پدیدهاى دیوى، و هنرى است که تهمورث از اهریمن و دیوان مىآموزد…
تهمورث در تاریخ اساطیرى ایران پس از کیومرث و هوشنگ جاى مىگیرد. نام او با نیرومندى ارتباط دارد و در متنهاى پهلوى با صفت زیناوند به معنى هوشیار آمده است. در شاهنامه لقب دیوبند دارد که شاید تصحیف زیناوند باشد. تهمورث بر اهریمن به افسون پیروز مىشود او را باره خود مىکند و گرد جهان مىتازد.
دیوان را که خیال گردنکشى دارند، گرفتار مىکند و به گرز گران مىبندد و آنان زینهار مىخواهند…
اگر سابقه نسبت دادن خط را به تهمورث و به بند کشیدن دیوان را در سنت ایرانى مدنظر قرار دهیم مىبینیم که در اوستا به سوار شدن تهمورث بر اهریمن و غلبهی او بر دیوان اشاره شده است ولى صحبتى از اختراع خط نیست.
در دینکرد و در دادستان دینیگ هم همین داستان به همینگونه ذکر مىشود. اما در مینوى خرد آمده است که تهمورث اهریمن را سى سال باره خود کرد و هفت گونه خط را که آن بدکار پنهان کرده بود آشکار کرد. در ائوگمدئه چه نیز این مطلب تکرار مىشود.
بیشتر منابع اسلامى نیز آوردن خط و نوشتن را به تهمورث نسبت دادهاند، مانند طبرى و بلعمى و ثعالبى و ابن بلخى، اما مؤلف الفهرست مىنویسد که در این مورد نظرهاى گوناگونى میان ایرانیان وجود داشته است. برخی از آنان کیومرث و برخی دیگر حتا ضحاک را آورندهی هنر نویسندگى مىدانند. ابن ندیم حتا نام جمشید را هم به میان مىآورد و همین نوشته از قول ابن مقفّع شمار خطوط ایرانیان را هفت ذکر کرده است. تنها در شاهنامه رقم سى به چشم مىخورد.
اکنون سه پرسش مطرح مىشود: چرا تهمورث، چرا دیوان، چرا رقم هفت؟
کریستن سن در نام تهمورث یا تهمورپ واژه رپه، نام نژاد سکایى را مىبیند و این نام نژاد در بخشهاى گوناگون آسیاى مقدم که از آنجا سکائیان مهاجرتهاى خود را در نخستین هزاره گسترش دادهاند، وجود داشته است. این نام را حتا در نام اربکشد یا ارفخشد، پسر سام که در سفر تکوین آمده است و در روایت کتاب یوبیلها که با هنر نویسندگى ارتباطى دارد، نیز مىتوان یافت. بدین ترتیب انتساب ابداع فن نویسندگى به تهمورث باید از قدمت بیشترى برخوردار باشد، حتا اگر ذکرى از آن در یشتها نیست.
احتمالن سکاییان در مهاجرتهاى خود به مردمانى با تمدنى پیشرفتهتر برخورد کردهاند که از فن نویسندگى بهرهمند بودهاند و احتمال اختراع آن را به رپه، نام نژاد خود منتسب کردهاند و سپس در سنت ایرانى، آوردن فن نویسندگى با داستان ستیز تهمورث با اهریمن مرتبط شده است.
اما در مورد نسبت دادن خط به دیو، آیا نمىتوان این فرضیه را دنبال کرد که دئِوهها، خدایان جنگجوى هندى، در سنت ایرانى، نخست، خدایان آیین باستانىترند، سپس به خدایان بیگانه و بعد به خدایان دشمن و سرانجام به موجودات اهریمنى تبدیل مىشوند و از اینرو آیا در دئوه یا دیو، اقوام بیگانه را نمىتوان یافت؟ چون نگارش در ایران فرهنگى بومى نیست و از اقوام بیگانه (سامى و بین النهرینى) آموخته شده است و ضحاک که بیگانهتبار است و متعلق به فرهنگ سامى، در اوستا اژدها ــ دیوى است و در روایت الفهرست ارتباطى با خط پیدا مىکند.
اما در مورد رقم هفت، با توجه به نظامهاى گوناگون خطى که با تفاوتهاى اندکى در دورهی ساسانى وجود داشته است، به دست آوردن عدد هفت کار مشکلى نیست. این عددى است که در نظر ایرانیان و همچنین ملتهای دیگر که مستقیم و غیرمستقیم زیر نفوذ بابل بودهاند، مورد توجه ویژه بوده است. از سوى دیگر بنا به سنتى که به احتمال زیاد به دوران ساسانى برمىگردد، زردشت اوستا را به هفت زبان تالیف کرده، یا متن آن را همراه با ترجمهها و تفسیرهایى به شش زبان دیگر نیز آورده است که هر یک از این هفت زبان طبعن خط ویژهی خود را داشته است.
این هفت زبان که گمان مىشد که زردشت اوستا را بدانها تألیف کرده بوده است آیا مىتواند احتمالن همان هفت گونه خطى باشد که تهمورث آنها را از اهریمن باز گرفته بود؟…
از مقاله «خط در اسطورهها»، ژاله آموزگار، مجله بخارا، شماره ۴۴ (مهر و آبان ۱۳۸۴)؛ به نقل از انسانشناسی و فرهنگ
